میترسم این احساس تو حسی که عاشق هنوز
آخر به دست روزگار ساده عوض بشه یه روز
میترسم اون برق چشات که روشنه توی شبام
یه شب به خواست روزگار پر اتیشه زیر پام
تورو دارم و حالا باور ندارم از این دنیا دیگه چیزی نمیخوام
اگه قلبمو به تو نسپرده بودم همون روزای اول مرده بودم
میترسم از تنها شدن از این نگاه رفتنی
ترسمو بیشتر میکنی وقتی نمیگی با منی
میترسم از احساس تو این حس خوب و موندنی
میترسم از روزی که تو حاشا کنی که با منی
میترسم ین احساس تو حسی که عاشق هنوز
اخر به دست روزگار ساده عوض بشه یه روز
میترسم اون برق چشات که روشنه توی شبام
یه شب به خواست روزگار
پر آتیشه زیر پام
تورو دارم و حالا باور ندارم از این دنیا دیگه چیزی نمیخوام
اگه قلبمو به تو نسپرده بودم همون روزای اول مرده بودم
نظرات شما عزیزان:
|